محل تبلیغات شما

خانه حسینعلی فاضلی نیا (روستای کفشگیری)



 

مرحوم جمشید قائمی

فرزند صفرعلی و طوبا در تاریخ ۱ فروردین ۱۳۳۹ خورشیدی در بالاجاده از توابع شهرستان كردكوی واقع در استان گلستان متولد گردید.ایشان دوره شش ساله اول تحصیل خود را در دبستان رادكان بالاجاده و فردوسی گرگان گذراند. دو سال اول و دوم متوسطه را در دبیرستان اندیشه كردكوی و سال سوم را در دبیرستان ملی (خرد) گرگان سپری نمود. سال چهارم متوسطه را در دبیرستان سعدی گنبد كاووس و سال پنجم و ششم را نیز در دبیرستان های (ایران شهر) و (استرآبادی) گرگان به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۳۵۸خورشیدی موفق به اخذ دیپلم طبیعی گردید. وی سپس دوره لیسانس را در سال ۱۳۷۰ و دوره فوق لیسانس را در ۱۳۷۴ و مدرك دكترای خود را در سال ۱۳۸۶ در رشته تاریخ از دانشگاه آزاد اسلامی اخذ نمودند و در تاریخ ۱۰تیرماه ۱۳۸۹ درگذشتند. مرحوم دكتر جمشید قائمی (پژهشگر و شاعر) از سال ها پیش، در زمینه های تاریخ، فرهنگ عامیانه ی تبری و آثار تاریخی گلستان و . مشغول تحقیق بوده و از سال ۱۳۷۸ در پست های مختلف مدیریتی از قبیل مدیر گروه تاریخ، مدیر پژوهشی دانشگاه و مدیر پژوهشی دانشكده علوم انسانی با دانشگاه آزاد اسلامی شهر ری به همكاری پرداخته بودند. ایشان یكی از مؤلفین واژه نامه ی بزرگ تبری بوده كه جلد اول آن در بهار ۱۳۷۷ خورشیدی به چاپ رسیده است.

سورم سرا (نگاهی به بالاجاده ی كردكوی) با همكاری كریم الله قائمی -  تصحیح نسخه خطی "رومه مازندران"    -  فرمانروایان مازندران -  طغیان حسینقلی خان جهانسوز در استرآباد و مازندران (نامه خوارزمی) گرگان



 

اختصاصی شمال فردا - گرگان، نهمین سرزمین اهورامزدا، در طول تاریخ نام ایالتی بزرگ بود که تقریبا با جغرافیای استان فعلی منطبق می شد.

مرکز این ایالت، شهر جرجان بود که بعدها بر اثر حوادث طبیعی و جنگ نابود و شهر استراباد پایتخت آن شد. در مصاحبه ای کوتاه با دکتر اسداله معطوفی محقق حوزه تاریخ و فرهنگ گرگان زمین، به بررسی سیر تاریخی سرزمین گرگان می پردازیم.

»آقای دکتر معطوفی، لطفا توضیح کوتاهی در مورد پیشینه منطقه گرگان بدهید.

خطه گرگان از جمله مناطق بسیار کهن و قدیمی ایران ماست. این خطه را در منایع و متون موثق تاریخی با واژگانی ثبت و ضبط کرده اند که معادل ایالت و استانی است که در طی مصاحبه برای شما و خوانندگان گرامی استدلال خواهم نمود. تختگاه یا مرکز این ایالت شهر جرجان است که بعد از حدود قرن 8-9 هـ ق استراباد جایگزین آن شد.

»آیا منابع قبل از این دوره تاریخی، به عصرکهن تر هم اشاره ای داشته اند؟

بله. این عصر را میتولوژیک یا عهد افسانه ای پیش از تاریخ می خوانند که در این عصر از گرگان نیز یاد شده. ولی مشخص نشده شهر گرگان مورد نظر بوده یا ایالت گرگان. اما در عصر مادها حدود 2500 سال قبل با نام های هیرکان، هیرکانیه، هیرکانیا در منابع یونانی و رومی از آن یاد شده . نام های ورکان، وهرکان، ورکانه، و ورکانا نیز در منابع پهلوی عهد ساسانی ثبت شده است.

»آیا غیر از این موارد، منابع و متون دیگری هم از خطه گرگان یاد کرده اند؟

بله. فراوان. مثلا در اوستا آمده اهورمزدا 16 مملکت مقدس بیافرید که وهرکان (گرگان) نهمین آن بود». در متن وندیداد»، نقره 12، باب اول از خننته KHannateH نام برده که مرکزش وهرکان بوده. کنزیاس مورخ رومی و گزنفون، هیرکانیه یا همان گرگان را ساتراپ ( ایالت – استان) دانسته اند که والی یا استاندار آن فردی به نام ارتسید بوده.

»بطور شاخص در زمان سلسله های تاریخی دوره ایران باستان منطقه گرگان چه شرایطی داشت؟

از نظر تقسیمات ی وهرکانیا (گرگانیها) در عصر هخامنشیان (حدود 2500 سال قبل) در یک منطقه تاریخی به همراه پارت ها، خراسان بزرگ » را تشکیل می دادند.

عده ای از مورخین مانند گزنفون و طبری هم از آن بعنوان سرزمین گرگان » یاد کرده اند. عده ای هم این منطقه را در حد یک ساتراپ دانسته اند که گئوبریاس والی (استاندار ) آن بوده. اتفاقا در کتیبه سه زبانه بیستون کرمانشاه که بزرگترین سنگ نبشته جهان به حساب می آید، در بند 2 ستون 16 از شورش ورکانیها (گرگانیها) نام برده.

»پس از هخامنشیان خطه گرگان باز هم بصورت یک استان یا بقول شما ساتراپ باقی ماند؟

بله. چه در زمان سلوکیان و چه اشکانیان ( حدود 2500 سال پیش)، ناحیه وهرکان را بعنوان استانی بزرگ یادکرده اند. دیودورِ سیسیلی تعدادی از سلاطین اشکانی مخصوصا اردوان اول را در پیوند با گرگانیها معرفی کرده تا جائی که وی را سلطانی وهرکانی» دانسته. اتفاقا وهرکانیها در عهد بلاش اول (اشک 22) شورش بزرگی هم برپا کردند. در عهد ساسانی (حدود 2500 سال قبل) نیز ورکان (گرگان) را ایالت معرفی کرده بودند که شهر جرجان» یا گرگان مرکز آن بوده و در آنجا سکه های مسند درهم ضرب می شد. ولی در عهد انوشیروان که ایران را به 4 پاذگُس تقسیم کرده بودند، منطقه گرگان در محدوده پاذگس خراسان» قرار می گرفت. موسی خورن جغرافی نویس ارمنی آن عصر، ورکان را یکی از 4 ت» ایران دانسته.

»آیا پس از دوران باستان و در عهد تاریخ اسلامی،  شان و اعتبار گرگان چگونه بود ؟ از نظر تقسیمات ی به قول امروزی ها وضع فرق کرد؟

نه. خوشبختانه اعتبار این ایالت همچنان باقی بود. اعراب مسلمان پس از آنکه در سال 98 هـ ق طبرستان و گرگان را فتح کردند، چون حرف "گ" را در الفبا نداشتند، گرگان را جرجان نامیدند.

در برخی از ستون تاریخی و جغرافیائی اعراب از آن بعنوان "خوره" یا "کوره" جرجان یعنی همان ساتراپ یا استان نام بردند که تختگاهش هم جرجان نام داشت. طبری در ج 3و 11 تاریخ خود و ابن اثیر هم در جلد 4،5 و 8 تاریخ خود از همین واژه برای خطه گرگان بهره گرفته اند. یعنی هنوز استان بزرگی بوده.

ابن فندق در قرون اولیه هجری (حدود 1100 سال پیش) در زمانی ذکر وقایع شورش خوارج و صعولکان (فقرا) جرجان، از مرز ولایت جرجان یا طبرستان» نام برده. در متون قرن 4و 5 هـ ق (حدود 900 سال قبل) از زمان سامانیان تا غزنویان همچنان از "ولایت" یا "ایالت" گرگان اسم برده اند.

»آیا ساخت برج قابوس هم در همین زمان آغاز شد؟

به نکته خوبی اشاره کردید.

در میان سلسله های حدود قرن 4 هـ ق، آل زیار بطور شاخص در ایالت گرگان و گاه تا مازندران حکمرانی می کردند. برج قابوس نیز یادگار همین دوران است.گرگان، در عهد سلجوقیان و خوارزمشاهیان ( حدود 800 سال قبل ) نیز همچنان در اوج عظمت و شکوفایی بود. اما متاسفانه یک واقعه بزرگ بعد از این دوران اتفاق افتاد.

» منظور شما از اتفاق بزرگ، جنگ های ویرانگر و خونریزی است؟

شدیدتر از جنگ و خون ریزی. حمله مغول (حدود 600 سال پیش) و سپس تیموریان، بتدریج شهر بزرگ جرجان را نابود کرد و استراباد جایگزین آن شد. بعلاوه کل ایالت گرگان و طبرستان بر اثر حمله مغول چنان ویران شد که " خروسی نماند که بخواند و بذری نماند که بپاشند".

توضیحات تکمیلی این اتفاق در کتاب بنده با نام "پیشینه شهر تاریخی جرجان" منتشر شده. این نکته را اضافه کنم که در حدود قرن 8-9 هـ ق (حدود 500 – 600 سال قبل) دیگر حتی بروی سکه ها هم نامی از جرجان نیست و فقط نام استراباد است که بر تارک ایالت تاریخی گرگان می درخشد. در این زمینه نیز در حال تدوین کتابی با نام استراباد» هستم که به زودی منتشر خواهد شد.

» بعد از این اتفاق، شرایط این ایالت چگونه بود؟

ضربه سنگینی بود اما، ملت پویای این منطقه بار دیگر برخاستند. از صفویه (حدود 400 سال قبل) به بعد، یعنی عهد افشاریه، زندیه و قاجار، این بار این "ایالت استراباد" به مرکزیت شهر استراباد بود که بعنوان استانی بزرگ سر برآورد.

» از نظر سیر تاریخی به عهد قاجار می رسیم. در عهد قاجار سرنوشت این ایالت چگونه رقم خورد؟

فکر می کنم پایان سخن هم باشد (با خنده). قاجارها تقریبا متعلق به 200 تا 80 سال قبل بوده اند. ایالت استراباد در این عهد دارای فقط یک شهر استراباد یا همان گرگان کنونی بود. ولی 5 بلوک داشت. 1- استراباد رستاق (از اوزینه تا فاضل آباد کنونی) 2- سدن رستاق (از انجیراب تا کردکوی کنونی) 3- انزان (از کردکوی تا بندرگز و لیوان) 4- کتول (از فاضل آباد تا حدود فندرسک و خانببین) 5- بلوک شاهکوه و ساور (که شامل شاهکوه پایین و بالا و چمن ساور می باشد)

» آخرین سوال، جناب معطوفی، تفاوت بین گرگان، جرجان و استراباد در طول تاریخ چه بوده؟

سوال مهمی بود. در طول تاریخ با 4 واژه گرگان، جرجان، استراباد و ایالت گرگان یا جرجان مواجه بودیم. در ابتدا ایالت گرگان که همان استان گلستان کنونی یا ساتراپ هیرکان(ورکان) عهد باستان بود. دوم، شهر جرجان که در حال حاضر مخروبه های آن موجود است که تختگاه یا مرکز ایالت تاریخی گرگان بود.

این شهر همانطور که گفته شد در حدود قرن 8-9 ویران شد. سوم، شهر استراباد که بعد از ویرانی شهر جرجان پایتخت ایالت گرگان شد.

در آخر هم شهر گرگان فعلی که همان شهر استراباد سابق است. به این نکته مهم توجه شود که در سال 1316 خورشیدی بپاسداشت نام تاریخی گرگان، این اسم را بر روی شهر استراباد نهادند


بنای سردار رفیع در کفشگیری دو بخش مجزای اندرونی و بیرونی دارد. اندرونی به کوه راه نداشت. ساختمان بیرونی دارای زندانی بود که هنوز آثار ان وجود دارد. از دیوار های قطور این ساختمان برای نگهداری اسلحه استفاده می شده است. بنا در زمینی به وسعت 3000 متر مربع ساخته شده ، درب ورودی آن چوبی و حیاط بنا سنگفرش می باشد. در ابتدای ورود به خانه 3 پله دیده می شود که پس از عبور از 3 پله می توان وارد سکو ( تراس ) شد. بنا 6 اتاق دارد که همه ی آنها به هم راه دارند. بام بنا سفال پوش است. این خانه تاریخی پس از سردار رفیع به پسرش لطفعلی خان سالار رسید. وی آن را به داماد خود ، یاور خان بخشید و یاورخان هم به برادر زاده ی همسر خود ، نواب خان سپرد و سرانجام حسین علی رویانی به خواهرش گل نه نه رویانی و دامادش حسینعلی فاضلی نیا واگذار کرد.
اعتماد| كوه شیری» یا همان كفشگیری، روستایی با تپه یی باستانی در گلستان، استان ساحلی كشور از روستاهای هدف گردشگری به شمار می رود، روستایی مدرن با ساكنانی متفاوت، ساكنانی كه جزو معدود روستاییانی بودند كه فقط در تقسیمات كشوری، روستا محسوب می شدند و در واقع از هر شهری، شهری تر می زیستند.

زندگی سردار رفیع پس از حکومتش در منطقه،مدتی به کشمکش با نمایندگان دولت مرکزی گذشت.بهانه ی این کشمکش ها ، یکی مساله ی مالیات یا مالیاتهای معوقه بود.مساله ی دیگر ،طرح خلع سلاح متنفذان و حاکمان محلی بودع که دولت وقت متولی ان بود.تعدادی از استاد هم مربوط به غارت اموال واملاک سردار و رعایای او توسط ترکمانهاست.

سردار رفیع پس از حکومت

زندگی سردار رفیع پس از حکومتش در منطقه،مدتی به کشمکش با نمایندگان دولت مرکزی گذشت.بهانه ی این کشمکش ها ، یکی مساله ی مالیات یا مالیاتهای معوقه بود.مساله ی دیگر ،طرح خلع سلاح متنفذان و حاکمان محلی بودع که دولت وقت متولی ان بود.تعدادی از استاد هم مربوط به غارت اموال واملاک سردار و رعایای او توسط ترکمانهاست.

به نظر میرسد سردار رفیع پس از عزل از حکومت شاهردو در سال 1336 ه.ق دیگر به حکومت نرسید اما بی میل نبود که دوباره حاکمیت را به دست اورد.او در حکومت حاج فخرالملک کردستانی که حاکم استراباد شده بود ،کارشکنی میکرد.

وکیل الدوله انگلیسی ها نوشت:سردار رفیع در حکومت عبدالحمید خان سردار مقتدر کاشانی (یمین نظام) مردم را بر علیه او تحریک میکرد.به خصوص ان که سردار مقتدر ، دسته ای را به استراباد اورده و از دخل انها تومانی چهار قران حق الحکومه میگرفت.بنابر این به تحریک سردار رفیع اهالی شورش ودر مدرسه حاج محمد تقی خان هزارجریبی ومسجد گلشن اعتصاب کردند.از ضعف سردار مقتدر نوشته اند که کسی قادر نیست از شهر خارج شود و تمتم منطقه نا امن است .شورش به انجا انجامید که او شبانه به منزل سالار اشرف پناه برد و سپس به سمت تهران فرار کرد.

سردار رفیع حاکمیت استراباد و خراسان را تحت لوای خود پیشنهاد داده بود.اما این خواست پذیرفته نشد.هر چند سعی دولت بر این بود که ذاز او و همگنان او که در منطقه صاحب نفوذ بودند در مواقع مختلف استفاده شود.

مساله ی مالیات ، شاید در کار نبود و به نوعی مصادره ی اموال بود. زیرا سردار از حاکمیت برداشته شد و به اصطلاح از چشمها افتاد و شاید اگر نبود نفوذ او در منطقه و ضعف نسبی دولت مرکزی ،چه بسا تمام اموال او و همردیفانش توقیف و مصادره می شد و خود او یا هم قطارانش مورد غضب بیشتزی قرار میگرفتند.با این حال به تهران فرا خوانده شد و به نظر میرسد تحت نظر بوده است.اما با این حال ،بارها با رئیس الوزرا ملاقات  داشته و نامه های زیادی هم در باب مسائل مالیاتی و تحویل سلاح و. به او نوشته است.دولت طی تلگراف به ظهیرالملک ،حاکم مازندران،از او میخواهد سرکردگان مازندران و استر اباد را به بهانه ی پاره ای مذاکرات به تهران بفرستد.

حاکم مازندران توانستسردار جلیل ،شریف العلمای خاوری ،ثقه الاسلام شهیدی،شیخ علی اکبر تبری و غلامحسین ایرانپور را به جهت نفوذ محلی و شرکت در اتحاد ملی تبرستان،از ساری تبعید کند.اما این تبعید ها کوتاه مدت بوده زیرا هر یک از انان به دستیاری متنفذانی که در پایتخت داشتند به مناطق خود بازگشتند.ریاست وزرا به حاکم استراباد ،سلطان جنید میرزا معتمدالدوله نوشت که برای م مذاکره ،حضور او در تهران ضروری است.

حاکم تهران برای رئیس الوزرا نوشت که احضاریه ی سردار رفیع را در ییلاق او ،خلیل محله در خاک مازندران برای او فرستاده است.او پیشنهاد کرد به وسیله ی قزاق های استراباد سردار  را به تهران بفرستد.سردار رفیع با توصیه ی حاکم استر اباد ،سلطان جنید میرزا معتمدالدوله ،شیرزاد خان سرتیپ را به هزارجریب فرستاد تا اسبابتسلی خاطر بستگان را فراهم سازد .و و کیل الدوله نوشت که:سردار رفیع با پسرش به حاکم استراباد پناهنده شده است.

سردار از زمانی که از استر اباد خود را به به شاهرود رساند تا به تهران برود ،به او خبر دادند مامورین دولت اموال او را توقیف کرده و مزاحم کسان وی شده اند.و به دنبال ان رئیس الوزرا طی نامه ای به حاکم ساری ،دستور اخراج ماموران را از املاک او داده است.لازم به ذکر است سردار رفیع به بقیه ی سرداران مازندران و هزارجریب در رسیدن به تهران تاخیر داشته است.

در خصوص مسائل مالیاتی ،نامه هایی از سردار رفیع به سردار جلیل هم موجود است.او به سردار جلیل توصیه هایی میکند و یاد اور میشود:وقتی که دولت حکم میکند که در عدلیه مذاکره شود.ضبط مال و اموال معنایی ندارد.

در سندی دیگر که هب همو مینویس،خاطر نشان میکند ،دولت ابتدا از خان های تنکابن ،لاریجان و سواد کوه و فیروز کوه شروع کند تا به ما برسد و توصیه میکند((این کار را سست نگیرید که اسباب پشیمانی برای همه خواهد بود))سپس از سردار جلیل دعوت میکند که برای استراحت به ییلاق بیاید و همچنین میخواهد از اخبار امیر مکرم لاریجانی او را بی اطلاع نگذارد. و در ضمن از وضعیت میرزا کوچک خان و میرزا علی خان دیو سالار (سالار فاتح)هم او را اگاه کند .به نظر میرسد سردار،مبلغی از مالیات را به مامورین دولتی داده بود.از نامه ریاست وزرا به اداره مالیه ی مازندران بر می اید که سردار ، سه هزار تومان از مالیات افراد خود را داده است.اما بین او وماموران مالیاتی اختلاف بوده.سردار رفیع اظهار میدارد که سه هزار تومان مالیات به عنوان ده یک از کسان خود داده است.اما ماموران مالیاتی می گویند ان چه گرفته اند مالیات سرشماری بوده و مالیات ده یک از کسان سردار رفیع نستانده اند.رئیس الوزرا ، طی تلگرافی که به اداره مالیه مازندران زده ،از انها میخواهد که در این باره تفحص کنند.

و سردار طی دونامه ای که به ریاست وزرا از ده یک تفاوت عمل هشت سال پیش سخن میدارد .او در نامه ی دوم یاد اور می شود که ((که کارد به استخوان رسیده است.برای فدوی بضاعتی نمانده است.تحمل بقیه خسارت را به نمایم))

ان چه از تلگارف رئیس الوزرا  به پیشکار مالیهی مازندران بر می اید ،ان است که انچه مالیات از از ابواب جمعی سردار تصریح شده است از سردار رفیع هم باید اخذ شود.

از ساری به تهران تلگرافی ارسال شد مبنی بر این که سردار رفیع برای تادیه مالیات خود ،طلب مامور کرده و مامور هم ارسال شد.

از سندی دیگر بر می اید که از زمان تشکیل اداره مالیه ی مازندران ،از هر تومان ،یک قران که پیش از ان به حکام به عنوان حق صندوق خانه اخذ میکردند به عنوان حقوق تحصیلداری به مالیات اضافه شده است و تا کنون از عموم مالکین گرفته شده است اما صاحب منصبان نظامی از پرداخت ان استکناف می ورزند.زندگی سردار رفیع پس از حکومتش در منطقه،مدتی به کشمکش با نمایندگان دولت مرکزی گذشت.بهانه ی این کشمکش ها ، یکی مساله ی مالیات یا مالیاتهای معوقه بود.مساله ی دیگر ،طرح خلع سلاح متنفذان و حاکمان محلی بودع که دولت وقت متولی ان بود.تعدادی از استاد هم مربوط به غارت اموال واملاک سردار و رعایای او توسط ترکمانهاست.

به نظر میرسد سردار رفیع پس از عزل از حکومت شاهردو در سال 1336 ه.ق دیگر به حکومت نرسید اما بی میل نبود که دوباره حاکمیت را به دست اورد.او در حکومت حاج فخرالملک کردستانی که حاکم استراباد شده بود ،کارشکنی میکرد.

وکیل الدوله انگلیسی ها نوشت:سردار رفیع در حکومت عبدالحمید خان سردار مقتدر کاشانی (یمین نظام) مردم را بر علیه او تحریک میکرد.به خصوص ان که سردار مقتدر ، دسته ای را به استراباد اورده و از دخل انها تومانی چهار قران حق الحکومه میگرفت.بنابر این به تحریک سردار رفیع اهالی شورش ودر مدرسه حاج محمد تقی خان هزارجریبی ومسجد گلشن اعتصاب کردند.از ضعف سردار مقتدر نوشته اند که کسی قادر نیست از شهر خارج شود و تمتم منطقه نا امن است .شورش به انجا انجامید که او شبانه به منزل سالار اشرف پناه برد و سپس به سمت تهران فرار کرد.

سردار رفیع حاکمیت استراباد و خراسان را تحت لوای خود پیشنهاد داده بود.اما این خواست پذیرفته نشد.هر چند سعی دولت بر این بود که ذاز او و همگنان او که در منطقه صاحب نفوذ بودند در مواقع مختلف استفاده شود.

مساله ی مالیات ، شاید در کار نبود و به نوعی مصادره ی اموال بود. زیرا سردار از حاکمیت برداشته شد و به اصطلاح از چشمها افتاد و شاید اگر نبود نفوذ او در منطقه و ضعف نسبی دولت مرکزی ،چه بسا تمام اموال او و همردیفانش توقیف و مصادره می شد و خود او یا هم قطارانش مورد غضب بیشتزی قرار میگرفتند.با این حال به تهران فرا خوانده شد و به نظر میرسد تحت نظر بوده است.اما با این حال ،بارها با رئیس الوزرا ملاقات  داشته و نامه های زیادی هم در باب مسائل مالیاتی و تحویل سلاح و. به او نوشته است.دولت طی تلگراف به ظهیرالملک ،حاکم مازندران،از او میخواهد سرکردگان مازندران و استر اباد را به بهانه ی پاره ای مذاکرات به تهران بفرستد.

حاکم مازندران توانستسردار جلیل ،شریف العلمای خاوری ،ثقه الاسلام شهیدی،شیخ علی اکبر تبری و غلامحسین ایرانپور را به جهت نفوذ محلی و شرکت در اتحاد ملی تبرستان،از ساری تبعید کند.اما این تبعید ها کوتاه مدت بوده زیرا هر یک از انان به دستیاری متنفذانی که در پایتخت داشتند به مناطق خود بازگشتند.ریاست وزرا به حاکم استراباد ،سلطان جنید میرزا معتمدالدوله نوشت که برای م مذاکره ،حضور او در تهران ضروری است.

حاکم تهران برای رئیس الوزرا نوشت که احضاریه ی سردار رفیع را در ییلاق او ،خلیل محله در خاک مازندران برای او فرستاده است.او پیشنهاد کرد به وسیله ی قزاق های استراباد سردار  را به تهران بفرستد.سردار رفیع با توصیه ی حاکم استر اباد ،سلطان جنید میرزا معتمدالدوله ،شیرزاد خان سرتیپ را به هزارجریب فرستاد تا اسبابتسلی خاطر بستگان را فراهم سازد .و و کیل الدوله نوشت که:سردار رفیع با پسرش به حاکم استراباد پناهنده شده است.

سردار از زمانی که از استر اباد خود را به به شاهرود رساند تا به تهران برود ،به او خبر دادند مامورین دولت اموال او را توقیف کرده و مزاحم کسان وی شده اند.و به دنبال ان رئیس الوزرا طی نامه ای به حاکم ساری ،دستور اخراج ماموران را از املاک او داده است.لازم به ذکر است سردار رفیع به بقیه ی سرداران مازندران و هزارجریب در رسیدن به تهران تاخیر داشته است.

در خصوص مسائل مالیاتی ،نامه هایی از سردار رفیع به سردار جلیل هم موجود است.او به سردار جلیل توصیه هایی میکند و یاد اور میشود:وقتی که دولت حکم میکند که در عدلیه مذاکره شود.ضبط مال و اموال معنایی ندارد.

در سندی دیگر که هب همو مینویس،خاطر نشان میکند ،دولت ابتدا از خان های تنکابن ،لاریجان و سواد کوه و فیروز کوه شروع کند تا به ما برسد و توصیه میکند((این کار را سست نگیرید که اسباب پشیمانی برای همه خواهد بود))سپس از سردار جلیل دعوت میکند که برای استراحت به ییلاق بیاید و همچنین میخواهد از اخبار امیر مکرم لاریجانی او را بی اطلاع نگذارد. و در ضمن از وضعیت میرزا کوچک خان و میرزا علی خان دیو سالار (سالار فاتح)هم او را اگاه کند .به نظر میرسد سردار،مبلغی از مالیات را به مامورین دولتی داده بود.از نامه ریاست وزرا به اداره مالیه ی مازندران بر می اید که سردار ، سه هزار تومان از مالیات افراد خود را داده است.اما بین او وماموران مالیاتی اختلاف بوده.سردار رفیع اظهار میدارد که سه هزار تومان مالیات به عنوان ده یک از کسان خود داده است.اما ماموران مالیاتی می گویند ان چه گرفته اند مالیات سرشماری بوده و مالیات ده یک از کسان سردار رفیع نستانده اند.رئیس الوزرا ، طی تلگرافی که به اداره مالیه مازندران زده ،از انها میخواهد که در این باره تفحص کنند.

و سردار طی دونامه ای که به ریاست وزرا از ده یک تفاوت عمل هشت سال پیش سخن میدارد .او در نامه ی دوم یاد اور می شود که ((که کارد به استخوان رسیده است.برای فدوی بضاعتی نمانده است.تحمل بقیه خسارت را به نمایم))

ان چه از تلگارف رئیس الوزرا  به پیشکار مالیهی مازندران بر می اید ،ان است که انچه مالیات از از ابواب جمعی سردار تصریح شده است از سردار رفیع هم باید اخذ شود.

از ساری به تهران تلگرافی ارسال شد مبنی بر این که سردار رفیع برای تادیه مالیات خود ،طلب مامور کرده و مامور هم ارسال شد.

از سندی دیگر بر می اید که از زمان تشکیل اداره مالیه ی مازندران ،از هر تومان ،یک قران که پیش از ان به حکام به عنوان حق صندوق خانه اخذ میکردند به عنوان حقوق تحصیلداری به مالیات اضافه شده است و تا کنون از عموم مالکین گرفته شده است اما صاحب منصبان نظامی از پرداخت ان استکناف می ورزند.

سردار رفیع در پرداخت بدهی مالیاتی خود تقاضا کرد که نمیتواند وجه نقد تهیه نماید و می تواند مطابق قیمت عادلانه ، جنس بدهد و به نظر میرسد شکایتی هم به رئیس الوزرا کرده که خرمن محصول او را مامورین زاندارمری بدون اطلاع نماینده او که ،شهاب سلطان باشد،ضبط کرده اندورئیس الوزرا ،در نامه ای به پیشکار مالیه مازندران _عمیدالملک_این مطلب را یاد اور میشود که با حضور نماینده سردار  رفیع مطالبه جنس کنند و معترض مازاد جنس نشوند.

سردار رفیع ناگریز شد برای پیگیری مساله ی مالیاتی خود به تهران سفر کند.با رئیس الوزرا و مقامات ملاقات میکند که یک روز پس از ملاقات با رئیس الوزرا ،در نامه ای به او مینویسد :مامورین زاندارمری بدون اطلاع نماینده ی او،فرشهای منزلش را ضبط کردندو در ادامه میگوید یا فرشه را با حضور نماینده ی او ،شهاب سلطان عادلانه قیمت کنند و عوض مالیات ،پیشکار سهم مالیات خود را بردارد.او در این نامه از ملاقات روز قبل خود باس ردار جلیل(پس از ملاقات با رئیس اوزرا )هم مینویسد که سردار جلیل اظهار داشته بود هر چه پیشکار مالیه ی مازندران صورت داد حاضرم بدهم.

مامورین مالیاتی مازندران ،املاک سردار رفیع را توقیف کردندواین مساله در باز پرداخت بدهی مالیات سردار ،مشکل ایجاد کردپسر سردار رفیع ،لطفعلی خان سالار اکرم نامه ای برای پدرش ارسال می کند و سردار ،عین ان را برای رئیس الوزرا میفرستد.سالر یاد اور میشود که خودش برای تهیه وجه رفته و شهاب سلطان را برای تسویه مالیات فرستاده است .اما از انجا که املاک توقیف است نمی تواند محصول را بفروشد .سپس رئیس الوزرا در نامه ای به عمیدالملک پیشکارمالیه مازندران اظهار میدارد که از همراهی و مساعدت نسبت به اقای سردار رفیع مضایقه نشود.حاکم نیز در نامه ای به رئیس الوزرا اطاعت خود را مبنی بر نهایت مساعدت با سردار رفیعو کسان او اظهار میدارد.

سردرا رفیع پس از تقدیم تلگراف پسرش به رئیس الوزرا ،خود نامه ای به رئیس الوزرا می نویسد و میخواهد امراکید شود توقیف را بردارندکه فدوی زاده بتواند محصول را بفروشد یا این که هر چه خود میداند با ان املاک بکنند و دیگر باعث دردسر نشویم.

سردار رفیع ظاهرا ملاقات مکرری ب رئیس الوزرا داشته از نامه مورخ اذر(عقرب)1298 بر می اید که ان دو ،پیش ا ز ان ،با هم ملاقات داشته و سردار توانسته رضایت و موافقت و اظهار مساعدت رئیس الوزرا را فراهم کند و این در نامه رئیس الوزرا به به حاکم مازندران مشهود است.رئیس الوزرا در نامه ای دیگر به حاکم استراباد ،باز هم اظهار رضایتمندی از سردار رفیع غافل نشده و می نویسد پسر سردار یعنی سالار اکرم عازم مازندران و استر اباد است و ایشان برای مذاکرات مالیاتی هم سمت نمایندگی دارد.همچنین ((از قرار اطلاعی که به اقای سردار رفیع رسیده است چند راس قاطر را با بار انها که اموال و اشیا نه و متعلق به ایشان بوده و از مازندران به استر اباد می رفته اند در خاک استر اباد ،تراکمه به سرقت برده اند .ان چه سرقت شده است و شرح ان را سالار اکرم توضیح خواهد داد مستردد گردد.))حاکم مازندران بر اساس سندی اظهار میدارد که(( املاک سردار رفیع توقیف نشده فقط به مباشر سردار رفیع اخطار شده است این وجه را بدهید.))و در سندی دیگر هم این مطلب را تکرار می شود.در سند اخیر یاد اور شدند که برای سرداران مازندران مقیم تهران اخطار فرستاده شد چنان چه در انقضای موعد،نمایندگان انها در مالیه ساری ،اسناد خود را ارائه نداده و وجه را نپردازند ،مالیات را از املاک انها به انضمام مخارج مامورین اخذ خواهیم کرد.از تلگرافی که در تلگرافخانه دامغان به تهران برای سردار رفیع ارسال شده است بر می اید که املاک سردار در منطقه ای به نام ،کتار،توسط حکومت مازندران توقیف شده.به نظر می رسد مامورین مالیاتی برای دریافت مالیات سردار ،مزاحم پسر خاله ی او هم شده اند و این مساله را سردار در نامه ای به ریاست وزیر نوشت که:((.مالیات اگر باید بدهم فدوی بدهم به انها مربوط نیست.مستدعیم مرحمت فرموده تلگرافی صادر شود که به انها رجوعی نداشته باشند.))

خانه شهریاری مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان بهشهر، بخش یانه سر، روستای یانه سر واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۸۴۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.[۱]

این ساختمان به عنوان مقر حکومت سردار رفیع یانه سری یا سردار رفیع یانسری به ثبت رسیده‌است. مرمت این اثر در تابستان سال ۱۳۹۱ با مشارکت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان مازندران آغاز شده و هم اکنون قابل بازدید برای علاقمندان محترم می باشد.[نیازمند منبع]

Yanehsar.jpg

Top mirror home.jpg

 

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 


آخرین جستجو ها

Heather's receptions Thomas's collection دانلود رمان عاشقانه Daniel's collection گریتینگ فلزی شبیب lebdogili elenofoth محسن یعقوبی Eddie's receptions